خوب تا اینجاش گذشت..
خیلی راحت آبجی و داداش شدن رفت
حالا یه ذره صمیمی میشن!
پس تا اینجا رضا و عسل یه اجی و داداش معمولی ان !
اما داستان از این به بعد جالب میشه...
بالاخره رضا دلشو میزنه به دریا و به عسل پی ام میده دوباره ...
اخ جون امروز آجیشو میبینه
به همین سادگی خوشمزگی...
خوب رضا و عسل هم دیگه رو هم میبینن
بعد چند شب...
تصویر چهارم:
فکر کنم کم کم فهمیدین
منظورم از این پست چیه ولی هنوز
جاهای باحالش مونده...
الان رضا و عسل از آبجی و داداش به درجه رفیع دوس دختر و دوس پسر نایل شدن
تو همین اوضاع یه پسر دیگه پیداش میشه..
تصویر پنجم :
بیچاره کاظم
من که دلم سوخت شما چی؟
داستان تموم؟
هنو ادامه داره
چند روز بعد یه اتفاقی میوفته که عسل مجبور میشه به کاظم پی ام بده
تصویر ششم
چه میکنه این BMW !
عسل عاشق کاظم میشه...
تو همین اوضاع رضا بهش پی ام میده ...
تصویر هفتم
در این قسمت عسل به BMW خیانت نمیکنه )
تو دلش میگه فقط کاظم : )) البته کاظم و ماشینش!
به کاظم پی ام میده...
تصویر هشتم
کاظم بیچاره
دوباره تنها شد!
اما تکلیف عسل چی میشه؟
شما جای عسل بودید چیکار میکردید؟
بیخیال ب مختون فشار نیارید
عسل به رضا پی ام میده ....
تصویر نهم و اخرین تصویر
به کسی هم توهین نکردم!
نگفتم همه ی دخترا پول پرستن!
نگفتم همه پسرا لوسن !