loading...
بزرگترین مرجع دانلود | دانلودستان
• به سایت پی ام باز خوش آمدید •





خرید از فروشگاه اینترنتی پی ام باز ~> کلیک کنید.



مرورگر های پیشنهادی ما برای شما:


    


آخرین ارسال های انجمن
Admin بازدید : 232 پنجشنبه 28 دی 1391 نظرات (1)
 
 

پشیمونی برای کاری که کردی معمولا به مرور از بین میره ،

اما پشیمونی از کارهایی که نکردی یک عمر عذابت میده ...

********************************************************

يک عالمه اتفاق دوره ام کرده اند.
نه می افتند
...
نه می روند
...
فقط می رقصند

********************************************************

تندتر می‌جُوَم آدامسم را در گریز از ناگزیریِ انقراضِ اندیشه!
می‌اندیشم که دیگر هیچ‌گاه به هیچ نیندیشم
!
نه به اندیشه وُ نه به گاه... هیچ‌گاه
!
صلاحُ و سعادتِ من است که نیندیشم به هیچ
!
آری! نیندیشم به لب‌خندِ کودکِ چهارماهه‌ی خواهرم
... و نه به شغالی که امروز زیرِ تریلی رفت
!
شَک نمی‌کند باران لحظه‌یی به باریدن
!
کلافه نمی‌شود کلاغ از این همه پرنده که می‌پرند
!
شَک نمی‌کند مورچه، به بارُ نه به راهِ خویش
و مارِ عیال وار، سینه‌خیز می‌رود خسُ خار را بی‌هیچ گلایه‌یی
!
هر درختی به گونه‌یی سبز است، بی‌که تحقیر کند دیگری را
!
لرزش گنجشک نوبال بر شاخه‌ی خیس از شکایت نیست
!
الاغ بر اندامِ اسب حسادت نمی‌کند
و ماهی یادش هست که ماهی باشد چه در تنگُ چه در دریا
...


از کتاب نمی‌دانم‌ها

********************************************************

تنهـــایـــی همیـــــن اســــت.....
تکــــرار نا منظــــم من بــــی تـــو
…...
بــی آنـــکه بــدانـی برای تو نفـــس میکشـــــم…!!!
********************************************************

این روزها...بیشتر از قبل ،حال همه را می پُرسم...
سنگ صبور غم هایشان می شوم
...
اشک های ماسیده روی گونه هایشان را پاک می کنم
اما...یک نفر پیدا نمی شود
که دست زیر چانه ام بگذارد
...
... سرم را بالا بیاورد و بگوید
:
حالا تـــــــو برایم بگو...!!
********************************************************

خدایــــــــــــا التمـــــــــــاست مــــــی کنـــــــــم
همــــــه دنیــــــــــایـــــــت ارزانــــــــــیِ دیگــــــــــــران
...!
ولــــــــــــــــی
آنــکـــــــــــه دنـیــــــــــایِ من اســــــــــت
مـــــــــــــــــــــالِ دیــگـــــــــــری نبــــــــــاشـــد....

********************************************************

غــريبه!
هواي دلم عجــيب بــرايت گرفته
!
من و آسماني از ناگفتنیهای دلنشین
راســتي
جــسارت نــباشد
... تو کــي مي ايي؟!

********************************************************

سلامتی کسایی که تو خاطرمون “ابدی” هستن
اما تو خاطرشون “عددی” نیستیم

********************************************************

حرف هام ...
دلخوری هام
...
دلتنگــــی هام و تمام اشک هام بمونـه بـرا بعد
...!!
تنها بهم بگو !! با او چجوری میگذره ..... که با مـن نمی گذشت

********************************************************

وابسته شدم به تو ،
بی آنکه بدانم
" وابستگیها
"
وام های کوتاه مدتی هستند
با بهره های سنگین . . .

********************************************************

نمیدونم چـــرا تو زندگیم هـــی نمیشه !!
دیالوگی ماندگار از سریال مرد هزارچهره

به کارگردانی:مهران مدیری

********************************************************

یه روز یه زنه رفت پرنده فروشی بعد از یه طوطی خیلی خوشگل خوشش اومد رفت جلو
زن: سلام
طوطی: علیک آبجی
زن: چه طوطی مودبی
طوطی: نوکرتیم
... زن: میگما طوطی اگه یه روز با یه مرد بیام خونه چی میگی؟
طوطی: میگم ج......ای
زنه به پرنده فروشه گفت آقا این طوطی چقد بی ادبه
پرنده فروشه گفت خانم ببخشین یه ماه بهم مهلت بده درستش میکنم
1ماه بعد زنه واسه بردنه طوطی میاد
زن:میگما طوطی اگه یه روز با یه مرد بیام خونه چی میگی؟
طوطی: میگم شوهرته
زن: آفرین طوطی با ادب حالا اگه با دونفر بیام چی میگی؟
طوطی: میگم شوهر و داداشته
زن: آفرین طوطی خوشگلم حالا اگه با سه نفر بیام چی میگی؟
طوطی: میگم شوهر و داداشته و برادر شوهرت
زن: آفرین طوطی عزیزم حالا اگه با چهار نفر بیام چی میگی؟
طوطی بلند داد میزنه اوستا یه ماهه کونه منو پاره کردی حالا بیا تحویل بگیر دیدی گفتم ج.......س

********************************************************

پرنده بر شانه هاي انسان نشست . انسان با تعجب رو به پرنده کرد و گفت : اما من درخت نيستم . تو نمي تواني روي شانه من آشيانه بسازي.
پرنده گفت : من فرق درخت ها و آدمها را خوب مي دانم اما گاهي پرنده ها و آدمها را اشتباه مي گيرم
.
انسان خنديد و به نظرش اين خنده دارترين اشتباه ممکن بود
.
پرنده گفت : راستي چرا پر زدن را کنار گذاشتي ؟ انسان منظور پرنده را نفهميد اما باز هم خنديد
.
پرنده گفت : نمي داني توي آسمان چقدر جاي تو خالي است . انسان ديگر نخنديد . انگار ته ته خاطراتش چيزي را به ياد آورد . چيزي که نمي دانست چيست . شايد يک آبي دور – يک اوج دوست داشتني
.
... پرنده گفت : غير از تو پرنده هاي ديگري را نيز مي شناسم که پر زدن از يادشان رفته است
.
درست است که پرواز براي يک پرنده ضرورت است اما اگر تمرين نکند فراموش مي شود
.
پرنده اين را گفت و پر زد . انسان رد پرنده را دنبال کرد تا اينکه چشمش به يک آبي بزرگ افتاد و به ياد آورد روزي نام اين آبي بزرگ بالاي سرش آسمان بود و چيزي شبيه دلتنگي توي دلش موج زد
.
آنوقت خدا بر شانه هاي کوچک انسان دست گذاشت و گفت : " يادت مي آيد ؟ تو را با دو بال و دو پا آفريده بودم ؟ زمين و آسمان هر دو براي تو بود . اما تو آسمان را نديدي . راستي عزيزم بالهايت را کجا جا گذاشتي ؟
"
انسان دست بر شانه هايش گذاشت و جاي خالي چيزي را احساس کرد . آنوقت رو به خدا کرد و گريست
..

و خدا همچنان مهربانانه با او بود
مثل همیشه ای که او فراموشش کرده بود....!

********************************************************

عیب نداره ...
عیب نداره که " تـــنـــهـــایـــی
"...
عیب نداره که شبا بدون " شــب بــخــیــر عــشــقــم " می خوابی
...
عیب نداره که جمله ی "دوســتــت دارم " رو نمیشنوی
...
عیب نداره که دلش دیگه برات " تــنــگ " نمیشه
...
... عیب نداره که خیانت دیدی و دم نزدی
...
عیب نداره زیره بارون بدون اون ، باید " تــنــهــا " خیس شی
...
عیب نداره اونیکه گفت تا آخرش باهاته الان نیست که" درد " هاتو بهش بگی
"اونیکه قدر تورو ندونست یه روز توو حسرت داشتنت میسوزه . .

********************************************************

تنفر از ادمای بی وجدان
اینجا انتهای زمین است
...
درست لحظه ی مرگ انسانیت
...
جایی که دست های مادران بوی خون می دهد
!!!
بوی "جنایت
"
... و آبهای راکدش طعم کودکانی را می گیرد که بی نفس خفه می شوند در خفقان این نکبت آباد
!
معصومیت ها دریده می شوند
...
و "آدم "ها
...
همین ما آدم ها
...
چه ساده می گذریم از کنار درد هایمان
"این درد های مشترک
"
اینجا انتهای زمین است
...
درست همین جایی که ما ایستاده ایم!!!
********************************************************

رویا هایی هست که شاید هرگز تعبیر نشوند

اما همیشه شیرین اند

مثل رویــــای داشتن تـــــــو .

********************************************************

بدترین شکنجه ی دنیا اینه که
مخاطب خاص باشه
توی این محیط مجازی زیر نظرش بگیری
تک تک پی وی هاش , ادداش , خنده های با دیگرون
میشه سوهان روح
... میشه عذاب الهی
میشه جنگ روانیت
نه از حسادتا
نه
"از خواستــــــــــن"

********************************************************

بـغـض دارے؟
آروم نـیستے؟
دلت بـــراش تـــنــگــــــــ شده
!
حــــوصله هـیـچـکسو نــــداری ؟
!
حالا ... یــاد لحظه اے بیفت کـه ؛
اون هــمه ے بے قــــراریے هــاے تــــو رو دیــــــد،
امـــــــا ! چـشمـاشـو بست و رفــت ...

********************************************************

باید کشت...
مبارزه کرد
...
فرار کرد
...
و کشید
...
... افکار تو را در ذهنم
...
با خیال برگشتن تو
...
از غم دوریت
...
سیگار را مثل همیشه....
********************************************************

اکنون تو اینجایی
گسترده چون عطر اقاقیها در کوچه های صبح
بر سینه ام سنگین
در دستهایم داغ
در گیسوانم رفته از خود سوخته مدهوش
اکنون تو اینجایی...

********************************************************

آدمهای امروز ، دوست های کنسروی می خواهند !
یک کنسرو که درش را باز کنند و یک نفر شیرین و مهربان
از تویش بپرد بیرون
!
و هی لبخند بزند و بگوید
:
" حق با توست "
********************************************************

 

در اين دنيا برای كفری كردن آدمهای رذلی كه می خواهند همه چيز را از آنچه هست برايت سخت تر كنند، راهی بهتر از اين نيست كه وانمود كنی از هيچ چيز دلخور نيستی!

دیوانه از قفس پرید / فیلمی از:میلوش فورمن

********************************************************

خسته ام از این مواظب خودت باش ها !
تو اگر نگران من بودی ، نمیرفتی
اگر میماندی ، با یک نگاه ، با یک نفس مواظبم بودی
پس نگران من نباش برو . . . !

********************************************************

نشانه اینکه عاشق شده اید:

1- متن ها و اس ام اس های او را دوباره و دوباره می خوانید
.
2- وقتی با او هستید بسیار آهسته قدم می زنید
.
3- هر زمان که پیش او هستید، تظاهر به خجالتی بودن می کنید
.
... ... ... 4- وقتی به او فکر کنید، قلباتان تند تر و تند تر می تپد
.
5- زمانی که به صدایش گوش می دهید، بدون دلیل لبخند می زنید
.
6- وقتی او را تماشا می کنید، دیگر قادر به دیدن اطرافیانتان نیستید و فقط او را می بینید
.
7- شروع به گوش دادن به آهنگهای آرام می کنید
.
8- او همه فکر شما می شود
.
9- بوی او شما را به وجد می آورد
.
10- متوجه می شوید که زمان فکر کردن به او، همیشه به خود لبخند می زنید
.
11- حاضرید هر کاری برایش انجام دهید
.
12- هنگام خواندن این متن همواره فقط یک نفر در ذهن شما بود

********************************************************

ما بودیم...
منو و تو
...
تو رفتی
....
من موندم
....
سیگار کشیدم...خیلی کشیدم
...
یاد تو بودم و سیگار کشیدم
...
... حالا من و سیگار و یاد تو مانده ایم
...
و خاطراتی که از تو در ذهنم رفتنی نیست....
********************************************************

هر صبح به امید خوابی که در شب دیده ام بلند میشوم...اما دوباره میبینم که خواب بوده
برگشتن تو برای من همیشه خواب بوده...

********************************************************

میگی نکش...
خو آخه نمیگی من چی کشیدم که حالا به این کشیدن افتاده ام
...
منم میگم چشم
...
نمیکشم
...
فقط غم دوری را
...
سیگارم برای من همیشه کشیدنیست...
********************************************************

مثل تمام انسانها ...
من هم
...
یک زمانی تنها نبودم
...
اما تنها شدم
...
مثل آخرین نخ سیگار که درون پاکت منتظر دود شدن است
...
من هم منتظر اتمام هستم...
********************************************************

تمام خاطرات دیروز ...
و نفرتهای امروز را
..
میخواهم دود کنم
...
مثل سیگاری که تمام میشود
...
میخواهم ادمی تازه باشم به دور از افکار و نفرتها
...
اما نمیتونم
...
سیگار که میکشم خاطرات دوباره زنده میشود...
********************************************************

میخام تمام دنیام تو باشی...
دنیایی که پر از حسرت شده برای من
...
و به همه مشکوکم که شاید منو تنها بزارن
...
فقط سیگارم رو قبول دارم
...
چون میدونم من باید اونو رها کنم نه اون منو....!
********************************************************

داغ دوری تو یک طرف ...
داغ قربت هم طرفه دیگه
...
تنهاییو..فشار روحی و فکرهای مداوم هم هیچ
...
پس من چگونه سیگار نکشم
********************************************************
هوای نسبتن سرد
...
راه رفتن توی خیابون خلوت
...
سیگاری که توی دستم دود میکند
...
و خاطراتی که از تو به ذهن من میرسد
...
همینها برای رفتن به اعماق دپرسی کافیست....
********************************************************

سیگار پشتِ سیگار
اینروزهایم را سرفه های خاکستری پر کرده
با پنجره حرف میزنم
دریغ از ذره ای توقع از باز شدن
دریغ از لحظه ای صحبتی با کبوتری آشنا کنج چارچوب پنجره
ماشینی آمد
نه رفت
!
خیابان روشن شد
ایستاد
زنگ خانۀ همسایه به صدا در آمد
... و من هنوز غرقِ آرزوهای محال
سیگار و دوباره سرفۀ سنگینِ این سینۀ دلتنگ
نه انگار آمد
صدای پایی
در باز شد
خدای من
جلوی آینه از خودم میپرسم من خوبم؟
چه لبخندِ نحیفی دارد این آینه اینروزها
در که باز میشود قلبِ منم باز میشود و آغوشم
من همه پریشانیِ موهایم را برایِ آمدنت کنار گذاشته ام
دست که به من میکشی چه ویران میشود وجودم
بنشین می آیم با دو فنجان چای
و من عاشقترینم این لحظه
فنجانهای آماده
چایِ دم کشیده و دستان لرزانِ من
کنارش همه بهشت ست و این چای سردتر از آغوشمان
و چه آرام میخوابم
سینه اش لبریز از آرامش ست
سر بر آن همه دنیایِ من ست
و خواب برویِ سینه اش و هزار دنیا آرامش
و دوستت دارمهایی که درِ گوشم میشنوم با صدایی مبهمتر از عشق
و چشمانی که از بی خوابیهای بی او نایِ باز شدن ندارند
که من اینبار از خستگیِ دیر آمدنت تا همیشه در آغوشت میمیرم ......

********************************************************

فکر هم آغوشی شبانه دیروزمان که به فکرم میاید...
روانی میشوم
...
چگونه این همه عشقو فراموش کردی
...
الان تنها هم آغوش شبانم
...
پاکت سیگارم و بطری مشروبم شده...
********************************************************

لعنتی یادته گفتی بی تو میمیرم...
الان بی منی
...
سر حالتر از هر روزه دیگه
...
منم تو فکتر تو ام
...
باسیگاری روشن و چهرهای پر از دود...
********************************************************

این درد نوشت ها . . .
نه دلنشین اند نه زیــبا ،
اینها یک مشت حــرف ِ زخــــم خورده ی بـغـض دارند
که نشانی دردنـــــــــاک ،
از یک عشق نـاکــــام دارند ،
و تـنــها مخــــاطبش ،
غایـب است . . . !!

********************************************************

گیرم که بـلنـد بـلنـد خـنـدیدیم . . .
با دوستامونم رفتیم سیـنما ؛

رفتیم مهمونی؛ رفتیم پـارتــی

بـلند بـلنـد آهنـگ گـوش کردیم
. . .
رقصـیدیــم ، سـیـگـار کشیدیم
. . .
گیرم که تـمــــام جـک های دنیــا رو هم گفتیم
. . .
گیرم که تا خود صبــح تو خـیابـونـا جمعی بـلنـد بـلنـد شعر خوندیم

خلاصه گیرم خـیلی خـیلی خوش گذروندیم و کلـی خـندیدیم
. . .
اما خودمونیم
!!
آخــــــر شـب که میاییم و دیگه خـــودمونیم و خــودمون
با غـم تو چــشمها و سنگینیه این دلِ بــی صاحاب چه کنیم ؟
!
می فهمی که چی میگم ؟ آره ؟!

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 625
  • کل نظرات : 131
  • افراد آنلاین : 66
  • تعداد اعضا : 837
  • آی پی امروز : 210
  • آی پی دیروز : 151
  • بازدید امروز : 301
  • باردید دیروز : 437
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 2,614
  • بازدید ماه : 2,614
  • بازدید سال : 101,358
  • بازدید کلی : 1,378,904